عبدالرحمن دریانورد
امروز پنجشنبه اول اردیبهشت سال 1500، ساعت هشت، از خواب بیدار شدم، سریع دو قرص صبحانه خوردم، یک کار مهم در اصفهان داشتم.
موتور هواییام را برداشتم و به طرف اصفهان حرکت کردم.
در آسمان شیراز یک موتور هوایی با من تصادف کرد، بعد از تصادف چترنجات موتورهایمان باز شد و به زمین نشستیم.
آن مردی که با من تصادف کرده بود به شدت زخمی شده بود. سریع او را به بیمارستان رساندم.
دکتر گفت: یک کلیهاش از کار افتاده و باید تعویض شود. من هم دستم زخمی شده بود و خون زیادی از من رفته بود.
رفتم سوپر کنار بیمارستان یک کلیه برای آن مرد و دو کیسه خون برای خودم خریدم،
پزشکان سریع کلیۀ آن مرد را عوض کردند، به من هم دو کیسه خون تزریق کردند.
حال هر دوی ما خوب شد، من به طرف اصفهان حرکت کردم و در آنجا کارم را انجام دادم.
پرواز از اصفهان به قشم، دو دقیقه طول کشید من در کتابها خوانده بودم که صد سال پیش مردم برای مسافرت از راه زمینی استفاده میکردند که خیلی طول میکشید.
موتورم را در خانهام که در طبقۀ پانصد و هفتاد است فرود آوردم، نماز ظهر را خواندم و پنج قرص ناهار خوردم و کمی استراحت کردم.
باز یک کار دیگر در فرانسه داشتم رفتم به سکوی پرتاب و از آنجا سوار موشک شدم تا موشک مسافرهایش تکمیل شد ما را پرتاب کردند پنج دقیقه بعد در فرانسه فرود آمدیم.
کارم را در فرانسه تمام کردم، موقع برگشت مسافرهای زیادی در سکوی پرتاب موشک در نوبت بودند که به قشم بیایند، چون قشم زیباترین شهر جهان از نظر مرکز تجاری است و از سراسر جهان مردم به قشم میآیند.
بعد از آن نوبت ما رسید و سوار موشک شدیم و به جزیرۀ قشم پرتاب شدیم و تا ساعت شش به خانه برگشتیم.
+2