logo1

| لنگه جوراب قرمز

لنگه جوراب قرمز

هانیه دریانورد

 

لنگه جوراب قرمز تنها روی طناب نشسته بود و حوصله‌اش سر رفته بود. آهی کشید. در همین موقع نسیم آه او را شنید

و به او گفت: چی شده؟ چرا ناراحتی؟

لنگه جوراب گفت: خسته شدم، پس کی خشک می‌شم؟!

نسیم گفت: اینکه غصه نداره، الان خودم خشکت می‌کنم.

در همان هنگام جوراب لنگۀ دیگرش را دید. با خوشحالی فریاد زد: لنگه‌ام پیدا شد، اما باد لنگۀ جوراب را با سرعت از نسیم دور کرد.

بچه‌ها که سوار دوچرخه بودند، تند تند رکاب زدند و آن را گرفتند و به درب خانۀ دوست‌شان بردند،

حالا دو جوراب را هانیه خانم به هم گره زد تا هیچ وقت همدیگر را گم نکنند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

ارسال اثر

ارسال اثر

انواع فایل های مجاز : jpg, gif, jpeg, png, pdf, حداکثر اندازه فایل: 5 MB.