logo1

| این دفتر نه؛ اون دفتر

این دفتر نه؛ اون دفتر

فاطمه‌زهرا زارعی

اولین روز مدرسه حس و حال خوبی داشت؛ اما از یک چیزی می‌ترسیدم و اون دفتر مدرسه بود که فکر می‌کردم اگه به اونجا برم یه دفتر بزرگ می‌بینم و اگه درش رو ببندند من داخلش گیر می‌کنم.

تصور من از دفتر مدرسه مثل دفترهایی بود که مادرم از لوازم‌التحریر برام گرفته بود؛ ولی خیلی بزرگتر، تا جایی که آدم‌ها هم می‌تونستند برن توش. تا اینکه اولین روز مدرسه با مامانم رفتم مدرسه.

با اون حس و حال عجیبی که داشتم بعد از چند لحظه، خانومی از اتاقی بیرون اومد که مامانم گفت: اون خانم مدیره که از دفتر اومد بیرون.

من تازه متوجه شدم که به اتاق خانم مدیر می‌گن«دفتر مدرسه».

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

ارسال اثر

ارسال اثر

انواع فایل های مجاز : jpg, gif, jpeg, png, pdf, حداکثر اندازه فایل: 5 MB.