logo1

| خوشحالی چه مزه‌ای دارد

خوشحالی چه مزه‌ای دارد

فاطمه مشتاقی

 

یکی بود، یکی نبود، غیر از خدا هیچ‌کس نبود، خرسی بود به نام عسلی.

عسلی دختری زیبا و شیرین بود و همۀ حیوانات جنگل او را دوست داشتند.

یک روز عسلی زیر درخت نشسته بود و ابرها را به شکل غذای خوشمزه تصور می‌کرد.

بعد از خودش پرسید؟«خوشحالی چه مزه‌ای دارد؟»

عسلی رفت و رفت تا پیش خرگوش خانم رسید و گفت: خانم خرگوشه! خوشحالی چه مزه‌ای دارد؟

خانم خرگوشه گفت:«به نظر من مزۀ هویچ‌های تازه و شیرین می‌دهد.»

عسلی گفت: شاید!

عسلی رفت تا رسید به سنجاب و گفت:«آقا سنجاب!  به نظر تو خوشحالی چه مزه‌ای دارد؟»

آقا سنجاب گفت:« به نظر من مزۀ بلوط‌های تازه و خوشمزه را می‌دهد»

عسلی گفت: شاید!

عسلی باز رفت تا اینکه رسید به دوستش لک‌لک و گفت: « لک‌لک! به نظر تو خوشحالی چه مزه‌ای دارد؟»

لک‌لک گفت: «به نظر من مزۀ ماهی‌های تازه می‌دهد»

عسلی گفت: شاید!

و رفت پیش آهو خانم و گفت: آهو خانم! خوشحالی چه مزه‌ای دارد؟

آهو خانم گفت: «به نظر من مزۀ علف‌های تازه و شیرین می‌دهد.»

عسلی گفت: شاید!

عسلی رفت تا رسید به آقا شیره و گفت: آقا شیره! به نظر تو خوشحالی چه مزه‌ای دارد؟

آقا شیره گفت: «مزۀ گوشت تازه می‌دهد»

عسلی گفت: شاید!

عسلی رفت و رفت تا رسید به همان درخت. یادش نبود که آن روز، روز تولدش است.

همۀ حیوانات کنار درخت جمع شده بودند و تولدش را تبریک گفتند.

عسلی از همه تشکر کرد.

همه از عسلی پرسیدند: « عسلی به نظر تو خوشحالی چه مزه‌ای دارد؟»

عسلی گفت: «خوشحالی مثل عسل شیرین است» و همه خندیدند و آن روز بهترین روز زندگی عسلی بود.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

ارسال اثر

ارسال اثر

انواع فایل های مجاز : jpg, gif, jpeg, png, pdf, حداکثر اندازه فایل: 5 MB.