خندههای بیبهانه

محدثه تیمار دلم میخواهد خندههای بیبهانه خستهام از گریههای شبانه دلم میخواهد بیخیال عالم شوم غمها را بگذارم و پی شادیها روم دلم میخواهد شاد کنم دلی را خندان کنم صورت بیفروغی را دلم میخواهد قلبی پاک و زیبا صورتی مهربان بدون هیچ ریا دلم میخواهد غم فراموش شود خوشبختی در خانهها مهمان شود
گوهر دوستی

نیلوفر فرهادی در کتابی که نامش عشق، در برگی که نامش رفاقت، در صفحهای که نامش دوست بود، با قلمی تراشخورده و با جوهری رقیق، جملات گاوصندوق ذهنم را محض یادبود بیان کردم. دوستیمان را بر گوهری حک خواهم کرد و دشمنیمان را در دفتری چون گوهر به جا میماند و مردم خواهند دید […]
نیایش

اسرا تیمار خداوندا! چون تمام کارهایم را با نام تو آغاز میکنم، میدانم که سرانجام خوبی دارد. بار الها! من جز تو کسی را ندارم که در هر کجا حافظ و نگهدارم باشد پس خودت همیشه و در همه جا نگهدارم باش. ملکا! در دلهایمان راه را برای شیطان رانده شده، باز مگذار و […]
بابام مرد دریاست

فاطمه جداوی بابام مرد دریاست، کارش صیادیه وقتی ماهی میاره، خونه پر از شادیه بابام مرد همت، ز سستی نیست ملامت ماهی که هیچ نباشد، جسم و جانش سلامت بابا مهربان است، ناخدای جوان است چیزه بدی نگویم، یه کمی تند زبان است دلش مثل دریاست، کار حلال دارد همین که مرد دریاست، حسن کمال […]
رو به آسمان

سمیه رحیمی وقتی که دستانم را برای عبادت پروردگارم به طرف آسمان دراز میکنم و برای رسیدن به خواستههایم، به او التماس میکنم. و سر سجده فرو میآورم، دستانم را اندکی درازتر میکنم و باز درازتر به خدایم التماسم میکنم و فریاد میزنم الله! الله! یا الله… اشک از گونههایم سرازیر میشود و بر […]
رسم دنیای رنگین

مرضیه شافعی گهگاهــی شـادیـم، گهگاهــی غمگـیــن این است رسـم دنیــای رنگیـــن ای کاش میشــد چــون بـــاران بـودیــم میباریـدیـم و شادمـان بـودیــم بـر غنچــۀ لـبهـا، خنــده مــیکاشتیــم غصـههـا از دل بـرمــیداشتیــم چون قطرههای باران، بر روی شاخساران امید میکاشتیم بر قلب ناامیدان
مادر

رزان اعمیزاده خواب بودم، بیآرام و قرار به یاد تو بودم؛ اما کم داشتم دستانت را ای روشنایی دلم، تمام شبهای مهتابی عکست را با نفسهایم تازه میکردم. فانوس دلم با یاد آن لالاییهای کودکانه، با یاد آن شعرهای کودکانه تا هنوز روشن است.
ستایش

احسان ملاح از عشق پرسیدم، گفت دلگیرم از ابر پرسیدم، گفت: سرریزم گل را جستم، رنگ و بویی نداشت زندگی بیتو مفهومی نداشت تویی باعث شادی گلها تویی رحمت بیمنتها با تو شود عشق هممعنا تا تو نباشی ما نیستیم ای خدا
گل باغچه

فاطمه سفاری ما دو تا هستیم، گل توی باغچه اسممون هم هست، لاله و پونه آب میخوریم ما، از راه ریشه یه ساقه داریم که قدمونه گلهایی داریم رو ساقمونه باغبون ما هست یه مرد خوش قلب دوست داره ما را چون هستیم خوش عطر
جزیرۀ زیبای قشم

سیده ساحل موسوی ماهی کوچک و زیبا بزرگ شد بالاخره در اینجا جزیرۀ زیبای قشم پیدا شد از میان پردهها با آن بنای زیبا قلعۀ پرتغالیها غار خربس و جزایر ناز همه و همه هست زیبا پیدا میشود جزیرۀ لارک از ساحل زیبای سینما دریا میدانید دیگر چیست زیبا؟ غار نمک و درۀ ستارهها […]