آرامش طبیعت

آیناز حسنی شب با این آرامشش با آن مهتاب تابانش هر کوری را بینا و هر دلی را عاشق میکند ستارگان نیز با هر کرشمه ز مستی مدام پر جلال خود، ماه را عاشق میکنند. دریا و موجهایش درخت قطعه قطعه برگهایش هر لحظه پیش از قبل خدا را بر زمین حاضر میکنند.
شعر برای جزیره

حسین ایماندوست بکوشید و پاشید و همت کنید طبیعت و کوه را حمایت کنید نگویید که زود است و فرصت زیاد زخواب عمیق خود را پا کنید طبیعت و کوهها همه مال ماست پر از ردّ پاهای اجداد ماست نکردند اندکی خیانت […]
فریاد خودکارها

فاطمه صالحزاده موسیقی بچهها، فریاد خودکارها روی کاغذها هستند زمانی که امضا میشوند برای اردو
قلم گمشده

فاطمه صالحزاده قلمم گم شده بود… پیدا شد… میدانی کجا؟ در دستان خدا در ذهنم شعر میگفت.
ای قلم

مریم مشتاقی بنویس ای قلم! بنویس از من، حرف دلم بنویس آفتاب بر دلم نورش را تاباند بنویس که چگونه ستارهای در دلم درخشید.
قلم

محمد تریان بگفت آن خالقِ گردونۀ چرخ قلم شد، آنچه با او ریسه شد نخ زبان حیِّ پُر دانش، برِ شخص سلاح صلح و آرامش به هر تلخ
کاغذ شو

فاطمه صالحزاده کاغذ شو آن وقت، رویت مینویسم، دوستم داری؟ من دوستت دارم! یقین دارم، جوهرهای خودکار، هیچ جا نمیروند و تو تا همیشه میدانی منی هست که دوستت دارد.
قلم معلم

سمیره رخشنده دستهایم را گرفتی، گفتی آهسته با من بنویس واژۀ آب، بنویس ای دختر من من ماندم در نگاهت، نوشتنم محال بود گفتم: خانم اجازه تصویر آب دارم معلم خندید، آرام مرا ببوسید با قلب مهربانش، آب را برام نویسید از قلم معلم آب، یعنی تشنهایم ما تشنۀ علم و دانش تنشۀ […]
قلم زبان

مریم نصیری نمیدانم با چه زبانی بگویم تا همه بدانند، زیباترین سخنها باید مکتوب شوند تا جاودانه گردند. قلمِ زبانم را به قلبم بدهم یا به عقلم تا بتواند پرواز کند و به اوج برسد و جاودانه گردد.
روز قلم

یعقوب باوقار زعیمی این روزها باید گفت که روز کلنج(کلنج خومون بخترن تا انگشت… انگشت چیزی دگه تصور ابو) کلنجی که روی صفحهای اندرویدی میلغزد و گاه خود واژههایی هم جلویت میگذارد یا کپی پیستی هم حی و حاضر… کلنجی که ناچار است نوشتههای کوتاه و بیشتر کشکول مانند نوشت تا سری به […]