دریا از همیشه آرامتر است، مانند کودکی معصوم به خواب فرو رفته و در رؤیای شیرین خواب غرق شده است.
در دوردستها خورشید جامهای سرخ به تن کرده و آرام آرام بر سر دریای خروشان دست میکشد.
دریا آرام شد و شروع به درد دل کردن کرد و خورشید تا پایان سفر کوتاه خود، به درد دلهای دریا گوش میسپارد و کم کم در چاه مغرب محو میشود.
انتهای آسمان به نارنجی دلپذیری از جنس و رنگ خورشید در آمده و دست نوازشش را بر پایان آسمان بیکران میکشد و در آسمان درخشش آن را به انعکاس در میآورد و چشم هر بینندهای را به خود خیره میکند.
خورشید مانند مادری دلسوز، دست نوازش خویش را بر سر امواج دریا میکشد و پتوی سرخ رنگی به روی دریا پهن کرده و نور سرخش را در سینۀ پهناور دریا گسترانیده است.