سخنی با بزرگترها
موفقیت فرزندان در کودکی و نوجوانی زمینهساز موفقیت آنها در بزرگسالی است. کسی که در کودکی خلاقیتهای کودکانه از خودش نشان میدهد، اگر انگیزۀ لازم را داشته باشد، میتواند در بزرگسالی کارهای خارقالعادهتری از خودش به نمایش بگذارد. ثبت این هنرها و خلاقیتها از کودکان و نوجوانان میتواند در آنها انگیزه ایجاد کند. بعلاوه فرزندان ما افکار، تخیلات، خلاقیت و احساساتی دارند که بسیار جالب و زیباست و چه خوب است که به این زیباییها فرصت بروز بدهیم. همچنین این هنرها دنیای ذهنی فرزندان ما را نشان میدهد که میتوانیم از طریق آن به شناخت آنها برسیم.
هنری که از ذهن یک کودک یا نوجوان تراوش میکند، خلاقیتی منحصر به فرد است که فقط مختص او است. خلاقیت از مهارتهای اساسی زندگی و لازمۀ زندگی امروزه است. یک داستان، خاطره، شعر یا هر مطلب دیگر که هیچ جا نوشته نشده و توسط ذهن و قلم فرزندانمان نگاشته میشود، کاری بسیار شگفتآور است که نیاز هست دیده شود، تشویق شود و ماندگار بماند تا بتوانند انگیزۀ کافی را برای ادامۀ راه داشته باشند.
باورهای نادرست را از زندگیمان حذف کنیم؛ اینکه بگوییم بزرگترها چون بزرگتر هستند پس فهم بیشتری دارند و در نتیجه خلاقیتشان بیشتر است، باوری اشتباه است، اگر بزرگترها خلاقیتی دارند قطعاً ریشه و اساس آن در کودکی و نوجوانی بنا نهاده شده است، ما نمیتوانیم سن بیشتر را دلیلی بر اندیشههای خلّاقانهتر بدانیم. ما بزرگترها در هر کاری که انجام میدهیم برای خودمان چارچوبهایی داریم و در قید و بند قوانین و مقررات هستیم، اما کودکان و نوجوانان ما چون در کارهایشان چارچوب خاصی ندارند، خلاقیتهای بیشتری از خودشان نشان میدهند، آنها فکرشان را تا هر جایی که بخواهند به پرواز در میآورند.
ما بزرگترها جای گلدان را روی طاقچه، لباسها را در کمد، پرندگان را در هوا، حیوانات را در جنگل، ماشین را در خیابان یا پارکینگ و… میدانیم. برای هر چیزی جای خاصی داریم. اگر بخواهیم یک نقاشی بکشیم همه چیز را منظم سرجایش میکشیم، با نگاهی به نقاشیها، کاردستیها، نوشتهها و اشعار کودکان و نوجوانانمان متوجه میشویم که اندیشههای آنها بسیار با ما متفاوت است. کودکان، حیوانات را در اتاق کنار خودشان میکشند، لباسهای توی کمد را شبیه غول میکشند که به جنگ اژدها میرود، ماشین را روی پشت بام خانه میکشند که منتظر ابر کوچولوی توی آسمان است که بیاید و با هم بازی کنند.
یک نوجوان ممکن است داستانی دربارۀ یک پرنده بنویسد که در یک کلبه زندگی میکند یا یک گلدانی که مثل انسانها دست و پا دارد و با سفر به یک جنگل درگیر ماجراهای جالبی میشود، شاید برایمان عجیب باشد و متعجب شویم که چگونه چنین چیزی به ذهنشان خطور میکند، شاید هم از کودکانمان بخواهیم هر چیزی را درست و سر جایش بکشند، یا از نوجوانمان بخواهیم که چنین داستانهای خیالپردازانه سودی ندارد و دست از نوشتن چنین چیزهایی بردارد، اما این کاری نادرست است و جلو خلاقیت آنها را میگیرد.
از دو سالگی که کودکانمان خط خطی کردن را شروع میکنند، بگذاریم با افکار خودشان جلو بروند به آنها یاد ندهیم، خانه، گل و درخت را چگونه بکشند، بگذاریم خانه، گل و درخت خیالی خودشان را بکشند، بزرگتر که میشوند همینها هستند که داستانهای خارقالعاده مینویسند، دست به نوآوری و اختراع میزنند، در هر شغلی که وارد میشوند اندیشههای نو و خلاقانهشان باعث پیشرفت و تحوّل در کارشان میشود. در برخورد با مشکلات زندگی راهحلهای خلاقانه و منحصر به فرد خودشان را دارند.
وظیفۀ ما این است که همراهشان باشیم، تشویقشان کنیم، برایشان موقعیتهای لازم برای بروز استعدادهایشان فراهم آوریم و در مواقع لزوم راهنمایشان باشیم.